باز هم تو نیستی
عاشورا تاسوعا هم تموم شد هرجا می رفتم هرجا دلم می شکست هرجا بغضم راه گلومو می بست بعد از سلامتی خاله جون ، دعام تو بودی علی خوشگلم ، وقتی شب عاشورا با بابایی رفتیم کرهرود نذری آقا سید، مهروز بانو را دیدیم خدا راشکر که اونا به مراد دلشون رسیدن منم آرزو کردم تا سال دیگه تو بغلم باشی برای رفع خستگی اونایی که کمک می کنن شیرینی ببرم واسه هیئت سید .... هم قند نذر کردم علی جون دیگه نمی تونم جواب سربالا به زن عموهات بدم همش می گن دیر میشه زودتر تصمیم بگیرین منم می اندازم گردن بابایی می گم رضا راضی نمیشه قرصهای رکین هم تموم شد فردا یا پس فردا باید دوباره برم پیش دکتر
نویسنده :
مامان آینده
17:23